معنی هم دلی در لغت نامه دهخدا

وفاق. یکدلی. (یادداشت مؤلف) :، جاهل ار با تو نماید هم دلی، عاقبت زخمت زند از جاهلی.، مولوی.، پس زبان محرمی خود دیگر است، هم دلی از هم زبانی بهتر است.، مولوی

معنی هم دلی در فرهنگ لغت هوشیار

دارای یک رای و اندیشه بودن، اتفاق اتحاد، صمیمیت

معنی هم دلی در دیکشنری فارسی به تایلندی

ความเป็นมิตร

معنی هم دلی - جستجوی لغت در جدول جو

هم دلی

لغت نامه دهخدا

هم دلی

فرهنگ لغت هوشیار

هم دلی

دیکشنری فارسی به عربی

هم دلی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

هم دلی

دیکشنری فارسی به فرانسوی

هم دلی

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

هم دلی

دیکشنری فارسی به اردو

هم دلی

دیکشنری فارسی به تایلندی

هم دلی

دیکشنری فارسی به ژاپنی

هم دلی

دیکشنری فارسی به عبری

هم دلی

دیکشنری فارسی به چینی

هم دلی

دیکشنری فارسی به سواحیلی

هم دلی

دیکشنری فارسی به کره ای

هم دلی

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

هم دلی

دیکشنری فارسی به بنگالی

هم دلی

دیکشنری فارسی به هندی

هم دلی

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

هم دلی

دیکشنری فارسی به آلمانی

هم دلی

دیکشنری فارسی به هلندی

هم دلی

دیکشنری فارسی به اوکراینی

هم دلی

دیکشنری فارسی به روسی

هم دلی

دیکشنری فارسی به لهستانی

هم دلی

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

هم دلی

دیکشنری فارسی به پرتغالی

دم دلی

(دُ دِ)

دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی شهرستان اهواز با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. آین آبادی از محلهای سلموند بالا و پایین، بنۀ محمدجعفر، بنۀ انگنا تشکیل شده و ساکنان آن از طایفۀ سلموند و گلاوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)

لغت نامه دهخدا

هم دمی

رفاقت هم نفسی، هم زبانی هم سخنی، هم پیالگی، حالت دو غواص که دم ونفس هر دو موافق باشد

فرهنگ لغت هوشیار